وبـــــــلاگــــــــــ بــــــــالـــــا تـــــــــــــــــر
به وبــــلــاگــــــ بـــــــالـــاتــــــــر خــوش آمـــدیـــد

تقدیم به دختران فراری

شبانه پای تو راه سفر کرد عذاب دیدنش دیوانه ات کرد

میان آن همه عشق و تمنا دل بیچاره ات قصد خطر کرد

تو رفتی و دلم پشت سرت رفت خدا فهمید دلم تا بدرقت رفت

تو را فهمیدم و اشکم روان شد دعایم تا خدا تا اسمان رفت

نشستی در دل کردی و گفتی نمانده همدمی، یاری و جفتی

همه بیگانه بودن با دل من نمی گردند حتی در پی من

میان گریه ات آهی کشیدی که فهمیدم چقدر سختی چشیدی

تو را تنها سفر کردن حرام است فرار از خانه کردن دور از مرام است

خدا فهمید چقدر تو نازنینی تو تنها هوری روی زمینی

تو از جنس گلی از جنس شبنم تو تنها تکه ای از جنس قلبم

فلک ما را سر راه هم نشانده خوشی و سختی اش را هم چشانده

تو را با ما و ما را با تو خوش بس همین هست و همین باد و همین بس




تاریخ: 30 / 7 / 1389برچسب:,
ارسال توسط mahdi
قسمت دوم (قسمت آخر)


جعمه: امروز تمام مدت خوابیده بودم؛ حتی به تلفن هم جواب ندادم، آخر باید سرحرفم بایستم. گفته بودم که تا قصد ازدواج نداشته باشد جوای تلفنش را نمی دهم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم مسئولیت پذیر باشد!

***

دوشنبه:امروز از اصغرآقا بقال 2 تا کیک و ساندیس گرفتم. وقتی گفتم دو تا، بلند پرسید چند تا؟ من هم گفتم دو تا. اخم هایش که تو هم رفت فهمید که غیرتی است. حالا مطمئنم که او نمی تواند شوهر من باشد. چون شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم غیرتی نباشد، چون این کارها قدیمی شده!

***

پنچ شنبه:  امروز دوباره همان پسره تلفن زد و گفت قصد ازدواج ندارد، من هم تلفن را قطع کردم. با او هم ازدواج نمی کنم؛ چون شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم هی مرا امتحان نکند!

***

دوشنبه:  امروز روز بدی بود. همان پسر سال بالایی شیرینی ازدواجش را پخش کرد. خیلی ناراحت شدم گریه هم کردم ولی حتی اگر به پایم هم بیفتد دیگر با او ازدواج نمی کنم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم وفادار باشد!

***

شنبه:  امروز یک پسر بچه توی مغازه ی اصغرآقا بقال بود. اول خیال کردم خواهرزاده اش است، اما بچه هه هی بابا بابا می گفت. دوزاریم افتاد که اصغرآقا زن و بچه دارد. خوب شد با او ازدواج نکردم. آخر شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم زن دیگری نداشته باشد!

***

یکشنبه: امروز همان پسری که روز اول دیدمش اومد طرفم. می دانستم که دیر یا زود از من خواستگاری می کند. کمی که من و من کرد، خواست که از طرف او از دوستم "ساناز" خواستگاری کنم و اجازه بگیرم که کمی با او حرف بزند. من هم قبول نکردم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم چشم پاک باشد!

***

ترم آخر: امروز هیچ کس از من خواستگاری نکرد. من می دانم می ترشم و آخر سر هم مجبور می شم زن اکبرآقا مکانیک بشوم...


پایان

لطفا این مطلب را کپی پیست نکنید جونم در اومد تا پیداش کردم


نوشته:سما




تاریخ: 30 / 7 / 1389برچسب:,
ارسال توسط mahdi

قسمت اول:


دوشنبه اول مهر:امروز روز اولی است که من دانشجو شده ام. شماره ی کلاس را از روی برد پیدا کردم. توی کلاس هیچ کس نبود، فقط یک پسر نشسته بود. وقتی پرسیدم «کلاس ادبیات اینجاست؟» خندید و گفت:بله، اما تشکیل نمی شه(!)و دوباره در مقابل تعجبم گفت که یکی دو هفته ی اول که کلاس ها تشکیل نمی شود و خندید.

با اینکه از خندیدنش لجم گرفت، اما فکر کنم او از من خوشش آمده باشد؛ چون پرسید که ترم یکی هستید یا نه. گمانم می خواست سر صحبت را باز کند و بیاید خواستگاری؛ اما شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم زیاد نخندد!

***

دو هفته بعد، سه شنبه:امروز دوباره به دانشگاه رفتم. همان پسر را دیدم از دور به من سلام کرد، من هم جوابش را ندادم. شاید دوباره می خواست از من خواستگاری کند. وارد کلاس که شدم استاد گفت:"دو هفته از کلاس ها گذشته، شما تا حالا کجا بودید؟" یکی از پسرهای کلاس گفت:«لابد ایشان خواب بودن.» من هم اخم کردم. اگر از من خواستگاری کند، هیچ وقت جوابش را نمی دهم چون شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم زیاد طعنه نزند!

***

چهارشنبه:امروز صبح قبل از اینکه به دانشگاه بروم از اصغر آقا بقال سر کوچه کیک و ساندیس گرفتم او هم از من پرسید که دانشگاه چه طور است؟ اما من زیاد جوابش را ندادم. به نظرم می خواست از من خواستگاری کند، اما رویش نشد. اگر چه خواستگاری هم می کرد، من قبول نمی کردم؛ آخر شرط اول من برای ازدواج این است که تحصیلات شوهرم اندازه ی خودم باشد!

***

جمعه:امروز من خانه تنها بودم. تلفن چند بار زنگ زد. گوشی را که برداشتم، پسری گفت: خانم میشه مزاحمتون بشم؟ من هم که فهمیدم منظورش چیست اول از سن و درس و کارش پرسیدم و بعد گفتم که قصد ازدواج دارم، اما نمی دانم چی شد یخ کرد و گفت نه و تلفن را قطع کرد. گمانم باورش نمی شد که قصد ازدواج داشته باشم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم خجالتی نباشد!

***

دو هفته بعد شنبه:امروز سرم درد می کرد دانشگاه نرفتم. اصغر آقا بقال هم تمام مدت جلوی مغازه اش نشسته بود، گمانم منتظر من بود. از پنجره دیدمش. این دفعه که به مغازه اش بروم می گویم که قصد ازدواج ندارم تا جوان بیچاره از بلاتکلیفی دربیاید، چون شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم گیر نباشد!

***

سه شنبه:امروز دوباره همان پسره زنگ زد؛ گفت که حالا نباید به فکر ازدواج باشم. گفت که می خواهد با من دوست شود. من هم گفتم تا وقتی که او نخواهد ازدواج کند دیگر جواب تلفنش را نمی دهم، بعد هم گوشی را گذاشتم. فکر کنم داشت امتحانم می‌کرد، ولی شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم به من اعتماد داشته باشد!

***

چهارشنبه:امروز یکی از پسرهای سال بالایی که دیرش شده بود به من تنه زد؛ بعد هم عذرخواهی کرد، من هم بخشیدمش. به نظرم می‌خواست از من خواستگاری کند، چون فهمید من چه همسر مهربان و با گذشتی برایش می‌شوم؛ اما من قبول نمی‌کنم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم حواسش جمع باشد و به کسی تنه نزند!


این داستان ادامه دارد




تاریخ: 30 / 7 / 1389برچسب:,
ارسال توسط mahdi

سلام به دوستان خوبم

این پست مخصوص پسرهاست دخترها نخوانند

چندتا از بامزه ترین متلک های آقایون به خانمها:

 خانوم شماره بدم پاره میکنی؟

خانوم نازتو بخورم...شب شام نخورم؟

خانوم ببخشید مستقیم از كدوم طرفه؟

طنز دختر و پسر

 خانوم شماره ی کفشمو بدم؟!!

خانوما شما دو تا سه قلوئید؟

خانوم دهات چه خبر؟

این روزها همه به من شماره می‌دهند شما چطور؟

 هندونه بیار قاچ کنم لباتو بیار ماچ کنم

خانوم جیگرتو واسم بلوتوث میکنی؟

جیگرتو یواشکی بخورم..!


 ببخشید شما چقدر شبیه دوست دختره آیندهء من هستین..!

در برخورد با چنتا دختره زیبا

هنوز فصله هلو نشده؟

میگن خوشتیپا رو میگیرن!!. نرو جلوتر نمیگیرنت ضایع میشی

 

در برخورد با چنتا دختره کم سن

اِ مهد كودك تعطیل شد شما اومدین بیرون؟

 

اینم چند تا متلک که به دخترهای دماغ عملی میتونید بندازید

خانوم شما بینیتونو ختنه کردید؟

۱۰ بار دیگه دماغتو عمل کنی تازه میشی مثل ابی!

خانوم شما دماغتونو مدل خوکی عمل کردید؟

خانوم میاید دماغامون عوض؟

اینو صافکاری کرده که بعدا درخت بکاره..

اینو دماغشو تازه خریده برچسبش و نکنده..

انواع متلک

 خانوم کلیه هاتو فروختی دماغتو عمل کردی؟

میبخشید خانوم دماغتونو خر گازگرفته؟

خانوم بینیتون افتاده چسب زدین؟

برای اونایی که اصلاح نمیکنن

ابرو رو نگاه سیبیله..!

خانوم سیبیلتو بده داد بزنیم..!




تاریخ: 30 / 7 / 1389برچسب:,
ارسال توسط mahdi

1-یکی از بهترین راه ها اینه که وقتی با دوستامون جمعیم به یه پسر زنگ بزنیم و اسکلش کنیم!!

2-اگر فشن بود و اومد بهتون شماره داد بعد از کلی ناز کردن و گرفتن شماره بهش بگین شاید بهت زنگ بزنم اخه خزییی!

3-اگه شماره اونو تو پارک به طرف دادید وقتی بهتون زنگ زد بگید یادم نیست به کدوم خزی شماره دادم!!

4-پسرا به کلمه ی خزوخیل خیلی حساسن!!!! هممیشه برای اذیت کردنشون از این کلمه استفاده کنید!!

5-وقتی بهتون زنگ میزنن بعد چند بار میس کال و زنگ خوردن به حالت خواب الود بگید:الوووووووووووووووووووووووو!!!!!!!! حوصله ندارم!!

6- در صورت داشتن دوست پسر های دیگر وقتی بهتون زنگ میزنن دایورتشون کنید رو هم یه کم حال کنید!!

7-اگه تو چت گوگل هستید شمارشو تو چت روم با اسم دختر پخش کنید!!{این راه مورد تایید تمامی استادان اسکل کردن قرار گرفته است}

8-وقتی باهاشون قرار دارید با دو سه ساعت تاخیر بریید تا از هیجان بترکد!!!!

9-برای غیرتی کردن پسرا فقط کافیست بگید: سلام منو به مامان و خواهرت برسون!! {در صورت فوش دادن!!}

10-بهترین راه برای در وردن حرص پسرایی که یه کم مغرورن گریه کردن. ناز کردن.لوس بازی.قرار نزاشتن است!!!!!!!!!


11- اگه بهتون زنگ زد (در این مسئله فرض بر آروین نام بودن دوست پسرتونه...!!!) بگین سلام حمید جون. بعد یه دفعه انگار که تازه متوجه شدین بگین اوا خاک به سرم علی تویی؟؟؟؟ می تونین این سیر رو تا هفده بار تکرار کنین ولی بار هجدهم دیگه خطر مرگ داره.من مسئولیتی در قبال این حادثه ندارم.



2 1- بهش زنگ بزنین و بگین کسی خونه نیست و دعوتش کنین خونتون ، بعد با دختر همسایه برید سینما و .........



13 - تا یه شوخی کوچیک با شما کرد سریعا جبهه بگیرین و باهاش دعوا کنین. با کلماتی از قبیل:مگه تو خودت خواهر و مادر نداری؟...یا یه همچین چیزایی .ولی دو تا سه دقیقه بعد خودتون یه جک فجیع یا افتضاح تعریف کنید و بعدش بشینید و قیافه بنده خدا رو تماشا کنید.



14 - آرایش شدید بکنید و از این شلوارای خیلی برمودا و آستین های مانتوتونو خیلی بزنید بالا و برید جلوی بنده خدا رژه برید و وقتی به شما نزدیک شد و به دو سه متری شما رسید ، سرش داد بزنید و بعدش بشینید و زجر کشیدنش رو تماشا کنید.




15- عکسهای دو نفره ای رو که با پسر نوه عمه ی خاله ی پدربزرگ پسر دختر خالتون و یا امثالهم گرفتید بهش نشون بدید ولی بهش اجازه ندید حتی یه دونه عکس باهاتون بگیره.

16 - موقع تولدش جلوی دوستاش فقط بهش یه شاخه گل هدیه بدید و حالشو حسابی بگیرید و (احتمالا بسته به قدرت و توانایی قلبی و شرایط جوی) بشینید و سکته شو تماشا کنید و لذت ببرید.


7 1- همین که تو ماشین بغل دستش نشستین شروع کنین به عطسه کردن و از بوی ادکلن چند صد هزار تومنیش که با زجرکش کردن پدر و مادرش خریده ایراد بگیرید و بهش بگید که به این بو حساسید.



8 1- وقتی داره باهاتون حرف می زنه همین که به جای حساس حرفاش رسید بی مقدمه موبایلشو بردارید و به یکی از دوستاتون زنگ بزنید و چهار ساعت و چهل و هشت دقیقه با دوستتون حرف بزنید و اون بدبختو تو کف حرف زدن و تو فکر قبض موبایل بذارید



تاریخ: 30 / 7 / 1389برچسب:,
ارسال توسط mahdi
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 125
بازدید دیروز : 18
بازدید هفته : 225
بازدید ماه : 1953
بازدید کل : 2094146
تعداد مطالب : 489
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

iranod32